جدول جو
جدول جو

معنی مغلطه خوردن - جستجوی لغت در جدول جو

مغلطه خوردن
فریب خوردن، گول خوردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(دَمَ دَ)
فروشدن در آب. در آب شدن. ناغوش خوردن. سر به آب فروبردن. فرورفتن در آب. غوته خوردن. غوته زدن. غوطه ور شدن. انغماس. انغساس. قمس. غمس. غوص. رجوع به غوطه و غوته شود:
به دل گفت پیکار با ژنده پیل
چو غوطه ست خوردن به دریای نیل.
فردوسی.
چون ماهی شیم کی خورد غوطۀ غوک
کی دارد جغد خیره سر لحن چکوک ؟!
لبیبی (ازفرهنگ اسدی ذیل چکوک).
شیر... غوطه بخورد و جان شیرین به مالک سپرد. (کلیله و دمنه). در قعر دریا... غوطه خوردن... خطر است. (کلیله و دمنه).
بر گنج سایه از پی بذل زر افکنی
در بحر غوطه از پی در ثمین خوری.
خاقانی.
بحر ارنه غوطه خوردی در بحر کف خسرو
کی عذب وصاف بودی چون زمزم مطهر.
خاقانی.
و به دریای فکرت غوطه خوردن گرفت. (سندبادنامه ص 302). توبه کردم که نیز در این دریا خوض نکنم و در این گرداب غوطه نخورم. (سندبادنامه ص 270). حکیم فرمود غلام را به دریا انداختند و چند نوبت غوطه خورد. (گلستان سعدی).
آنکه خورد غوطه به آب اندرون
کی رود آن لحظه به خواب اندرون.
امیرخسرو (از آنندراج).
وآنکه در بحر غوطه می نخورد
سلک در و گهر کجا یابد؟
ابن یمین.
تاجبخشا منم آن قلزم معنی که خورد
نه فلک همچو صدف غوطه به دریای دلم.
حسین ثنائی (از آنندراج).
، غرق شدن. (از ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَ دَ)
گمراه شدن. راه نادرست گرفتن:
رو سوی قبلۀ ابروی بتان کن ای دل
همچو زاهد غلط از قبله نمایی نخوری.
مسیح کاشی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دَ خوَرْ / خُرْ دَ)
غلطیدن. غلت خوردن. رجوع به غلطیدن شود
لغت نامه دهخدا
آنکه در آب فرو شده، سر به آب فرو بردن، فرو رفتن در آب، غوطه ور شدن در آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غلط خوردن
تصویر غلط خوردن
غلتیدن: پسرک تو خون خودش غلت میخورد. گمراه شدن اشتباه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غوطه خوردن
تصویر غوطه خوردن
((~. خُ دَ))
سر در آب فرو بردن، غرق شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مغلطه کردن
تصویر مغلطه کردن
((~. کَ دَ))
در اشتباه انداختن
فرهنگ فارسی معین
سفسطه کردن، به غلط انداختن
فرهنگ واژه مترادف متضاد